
محمدعلی مصاحبی نائینی، ملقب به عارفعلی (مدینةالادب، ص28)و متخلص و مشهور به عبرت است. نسبش به امیر نظامالدین محمد، پسر میرحسینا متخلص به مصاحب، از شاعران مشهور دورۀ قاجار میرسد.
زندگینامه
اشعار و شرح حال مصاحب در تذکرۀ آتشکده آمده است.
پدرش میرزا عبدالخالق (1242ق- 1308ق) در قریۀ محمدیه از توابع نائین به
دنیا آمده و در سال 1256ق به همراه خانوادهاش به اصفهان رفته است. وی
سالها در سایۀ تربیت جد مادری عبرت، ملا میرزا محمد (متولد 1278) و شوهر
عمۀ عبرت، میر سید محمد شهشهانی (متولد 1288ق) به سر میبرده، که مجتهدی
بزرگ بوده و مقلدان فراوانی داشته است، تا اینکه در اوان چهل سالگی، در
1280ق، با دختر ملا میرزا محمد ازدواج میکند و پنج سال بعد، در رمضان سال
1285ق، عبرت نائینی دیده به جهان میگشاید.
عبرت از ابتدای کودکی تحت تربیت پدر و عمهاش (همسر شهشانی) قرار میگیرد
و در پنج سالگی از عمهاش درس فارسی میآموزد. پس از آن، در خدمت شیخ مهدی
داعی، صرف و نحو عربی را تکمیل کرده و چند سال بعد معانی، بیان، بدیع،
منطق و مبادی فلسفه را از آخوند علامه ملا محمد کاشی یاد گرفته است و در
اوان جوانی از میرزا محمدعلی نائینی تحریر خط نسخ را به خوبی فرا میگیرد.
امّا ناگهان در بیست و سه سالگی پدرش را از دست داده، دچار تحوّل روحی
میشود. در پی آن قدم به سفرهای هفده سالۀ خود به مناطق مختلف ایران
میگذارد و به قول خودش به خدمت بسیاری از بزرگان رسیده و از هر کدام به
قدر استعداد و قابلیت بهرهمند شده و استفاضه و استفاده کرده است. سپس در 1320ق یا 1323ق به اصفهان میگردد و دختر پسر عمهاش سید مهدی طباطبایی، حبیبه بیگم (متولد1352ق) را به ازدواج خود درمیآوردو در 1322ق برای همیشه به تهران میآید. چند سال بعد، در 1339ق، به همراه همسر و پسرش حسن و دخترش ربابه برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد سفر میکند. در راه قبر بایزید بسطامی را زیارت میکند و در 1340ق به تهران باز میگردد.
تا پایان عمر هرگز مدح کسی را نمیگوید و به دور از مشاغل دولتی از طریق کتابت و نسخهپردازی گذران زندگی کرده، گاهگاهی نیز طبع شعر خود را میآزماید و آثار خود را به رشتۀ تحریر در میآورد.به قول یکی از معاصران او، محمد اسحاق، در زمینۀ خط آنچنان به شهرت میرسد که بیشتر دواوین ادبا و نسخ منحصر به فرد را برای خواهندگان مینویسد و بیش از هشتصد هزار بیت کتابت میکند. در آن زمان کمتر کتابخانهای در تهران بود که دیوانی به خط عبرت در آن نباشد ولی با وجود این همیشه دچار قلّت بضاعت و عدم استطاعت مالی بود این موضوع او را بسیار آزار میداد. عبرت در اواخر عمر با تنها پسرش حسن متخلص به حیرت تهرانی در کلبهای محقّر که مجاور هدایت در خیابان اسلامبول بود، با دستمزد کتابت به همراه پسرش، زندگی میکرد تا سرانجام در هفتاد و شش سالگی، در تاریخ 1364ق مصادف با نوزدهم دیماه 1321ش دیده از جهان فرو میبندد و او را در ابن بابویه، در سمت غربی امامزاده عبدالله نزدیک مزار استاد وحید دستگردی، نظامی شناس بزرگ، به خاک میسپارند.
عبرت
پنج فرزند داشت که به جز پسرش حسن، و دخترش ربابه سه تای دیگر در کودکی از
دنیا رفتند و داماد او نیز شخصی بهنام محمود رحیمی مازندرانی بوده است.
عبرت از آغاز تأسیس عضو انجمن ادبی ایران بود، که به همت جمعی از فضلای کشور، در دارالفنون و سپس در منزل مرحوم افسر و نیز در انجمن ادبی حکیم نظامی- هفتهای یکبار در سرای وحید دستگردی - تشکیل میشد. وی تا پایان عمر همواره در آن دو انجمن حضور مییافت.